يادمه يانگوم هم خيلي تلاش کرد بره تو اشپزخونه سلطنتي تو هم مثل اونم پارتي داشت فکر کنم

چه خبره اينجااااااا
تلان اينجا چقد بازي گوشي کرده نوشته ها نوشته هارو نميبينههههههه

يجوري ميگه پارسي بلاگ و بترکونيم انگار ميخواد آي اس آي و بترکونه ..!!!!

شلام

سلام

به نام خدا
سلام
نذر شله داشتن
گف سلام برسونم به همه ي دوستاش بگم به ياد همگي تون هس :)

به نام خدا

سلام

الکي ادعاي گوياي خاموش بودن نکنيد، گوياي خاموش شدن خيلي کلاس مي خواد :پييي
لابد اگه بذارم دو روز ديگه مي خوايد چماق هم دستتون بگيريد!
واح! هويت برا آدم باقي نمي ذارن :پييي :دي


الهيييييييي! ترانه تو چرا صبا رو نمي بيني اصلاً؟! :دي
صبا ناراحت نشو، براي خودم نويسندگي بکن، بعد منم هي مي يام ادامه ي داستان هات رو حدس مي زنم :دي بعد با هم پارسي نامه رو مي ترکونيم :دي
ضمناً ترانه، هنوزم منتظرم بري اون حرفي که مي خواستي توي کامنتم بزني رو بزني :ديي (جمله رو :دي)

يه*=يخ

هيييي..

به نام خدا

سلام

گاهي مي گم چه خوبه که اهواز نيستم؛ آخه شبا :دي که ميام وبلاگا رو مي خونم، بلند بلند مي خننننننندم از حرفاتون! اگه خونه بودم خانواده فکر مي کردن قاطي کردم، مي فرستادنم پيش آرسو :دي

شبا احساساتي مي شه؟! :ديييييييي

حالا عب نداره

*مراع = مراجع

اي که بوي باران
شکفته در هوايت
ياد از آن بهاران که شد خزان به پايت
شد خزان به پايت
بهار باور من
سايه بان مهرت
نمانده بر سرمن
جز غمت ندارم به حال دل گواهي
اي که نور چشمم در اين شب سياهي
چشم من به راهت
هميشه تا بيايي
باغ من بهارم بهشت من کجايي
اي گل آشنا بي قرارم بيا
واي از اين غم جدايي
جان من کجايي
کجاييييييييييي
که بي تو دل شکسته ام
سر به زانوي غم
نهادم
به گوشه اي نشسته ام
آتشم به جان و خموشم
چوي ناي مانده از نوا
مانده با نگاهي به راهي که ميرود به ناکجا ...
اي گل آشنا بي قرارم بيا ...
---------------------------------
به رنگ شکوفه ها

شايد اونايي که اصصصلا بلت نبودن آشپزي و قبول کردن خو...

سلام