روزي...
روزي خواهم آمد و پيامي خواهم آورد.
در رگ ها نور خواهم ريخت.
و صدا خواهم در داد:اي سبدهاتان پر خواب!
سيب آوردم...سيب سرخ خورشيد...
هرچه دشنام از لب ها بر خواهم چيد.
هرچه ديوار از جا بر خواهم کند.
رهزنان را خواهم گفت:کارواني آمد بارش لبخند!
ابر را پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد..چشمان را با نور خورشيد..
دل ها را با عشق..سايه ها را با آب..شاخه ها را با باد.
و به هم خواهم پيوست..
خواب کودک را با زمزمه ي زنجيرها...
آشتي خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
*سهراب سپهري*
به نام خدا
سلام
تولد و صباي عزيزم عيدتون مبارک
دوستيهاتون برقرار
خوبيهاتون پابرجا تا سال ديگه ماه رمضون
يه پيام: حواست جمع باشه مهموني رو از دست ندي
يه لبخند: آقا حال شما خوبه؟!
يه توصيه
هرجا مهموني دعوت شدي به منم بگو که من يادم باشه و با هم بريم مهموني
يه نکته:
صباييييييييي نکنه اين تفلد عاشق شده باشه
تو مطمئني از گرسنگي و تشنگي بوده؟!
دوستون دارم يه عالمه
هرچي بگم بازم کمه